رهبر سیزده ساله دوباره در آغوش پدر
هنوز از سوگ مادر شهیدان فهمیده خارج نشدهایم و هنوز غمی سنگین دلمان را آزار میدهد که دوباره غمی ما را در اندوهی بزرگ فرو میبرد. هنوز چهلم مادر فرا نرسیده که پدر تحمل فراق را ندارد و ما را در ایامی که نمیتوانیم گردهم آییم و ابراز سوگ کنیم تنها میگذارد. مادر در آخرین ماه سال 1398 و پدر در اولین ماه سال 1399 تنهایمان گذاشتند و در روزمرگیهای این بیماری منحوس غممان را بیشتر و داغداریمان را افزون کردند. دوست داشتیم این روزها زودتر تمام شود و بیشتر پای حرفهایتان بنشینیم و برای ما از آن رهبر 13 ساله و از همکلاسی های آسمانیمان که دل از هر چه قید و بند است بریدند و آسمانی شدند بگویید. امروز در این بلایی که نازل شده است بهتر میفهمیم که آنها چه کاری کردند کارستان. امروز ایثار و شهامت و شهادت را بهتر میفهمیم و تنگناهای حیات و دل بریدن از علایق را بهتر درک میکنیم. بهتر میفهمیم که در سنگر بودنها نیاز به از خود گذشتن دارد نیاز به رها شدن از خود دارد و نیاز به گذر از منیّتها. دوست داشتیم حالا که مادر از میانمان پر کشیده پای حرفهای پدر بنشینیم و او فرزندانش را از سخنان شهادت گونه خویش بهرهمند کند دست پدرانه بر سر ما کشد و ما را ببرد به روزگار دفاع مقدس به آن ایامی که در سنگرها همکلاسیهای آسمانیمان درسهای خودشان را با نمره عالی قبول شدند و الگوی امروزمان گشتند. پدر عزیزمان با شما پیمان میبندیم اگر امروز نمیتوانیم در تشییع شما شرکت کنیم و اگر نمیتوانیم امروز برایتان مراسمی بگیریم در سنگر علم حضور داریم و دانش اندوزی برای قوی شدن و برای «اعدّوا لهم مااستطعتم من قوه» را سرلوحه کارهایمان قرار میدهیم و در سنگر فرهنگی انجمنهای اسلامی افسران جنگ نرم آقایمان در گام دوم انقلاب اسلامی خواهیم بود. امید داریم با دعای شما پدر عزیزمان این جنبش دانشآموزی روزی عَلم پیروزی انقلاب مستضعفان را همراه را با مولایمان صاحب العصر(عج) به دست گیرد.